آخرین به‌روزرسانی:

امتحان به انگلیسی

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

آزمون

فونتیک فارسی

emtehaan
اسم

examination, test, exam, paper, trial, try on, experiment, try out, checkup

برای او آن امتحان مثل آب خوردن بود.

For her the examination was a breeze.

من همیشه قبل از امتحان دلهره دارم.

I always get butterflies before an exam.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

او دوبار در امتحان رد شد.

She failed the test twice.

بررسی

فونتیک فارسی

emtehaan
اسم

inspection, proof, scrutiny, testing, investigation

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری

درمانی که بارها امتحان شده است

a well-tested remedy

آن‌ها را از نظر دستور زبان امتحان کرد.

She tested them on grammar.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

دشمن دارد اراده‌ی ما را امتحان می‌کند.

The enemy is testing our resolve.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد امتحان

  1. مترادف:
    آزمایش آزمون تجربه تست کنکور مسابقه
  1. مترادف:
    بررسی معاینه وارسی

ارجاع به لغت امتحان

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «امتحان» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/امتحان

لغات نزدیک امتحان

پیشنهاد بهبود معانی