برنج به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

دانه‌ای سفید از خانواده‌ی غلات که به صورت پخته خورده می‌شود.

فونتیک فارسی

berenj
اسم
rice, paddy

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری

- آن‌ها برنج را تنها برای صادرات می‌کارند.

- They grow rice exclusively for export.

- دو تن برنج به آدرس شرکت فرستاده شد.

- Two tons of rice were consigned to the company's address.
نوعی فلز که ترکیب مس و روی است

فونتیک فارسی

berenj
اسم
brass

- هم‌گدازش مس و روی برای ساختن برنج

- the fusion of copper and zinc to produce brass

- قیمت برنج بالا رفته است.

- The price of brass has gone up.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد برنج

ارجاع به لغت برنج

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «برنج» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/برنج

لغات نزدیک برنج

پیشنهاد بهبود معانی