toman, tuman, tumman
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
دلارهایم را در بانک به تومان تبدیل کردم.
I exchanged my dollars for tuman at the bank.
ارزش تومان طی سال گذشته بهطور پیوسته در حال کاهش بوده است.
The value of the tuman has been steadily decreasing over the past year.
طبق یادداشتهای مأمور پلیس زیان وارده به اتومبیل ما حدود بیست هزار تومان بود.
According to the policeman's notations, the damage to our car amounted to twenty thousand tumans.
من پنج تومان به شما بدهکارم.
I owe you five tumans.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «تومان» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/تومان