گیاهشناسی bean, seed, granule, spore, berry, pippin, pin, pip, bait, stone of fruit
تحت شرایط مناسب دانه میروید.
Seeds spire under suitable conditions.
سیب چندین دانه در داخل دارد.
The apple has several pips inside.
عامیانه unit, a single one, a piece
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
معلم یک دانه کار خانگی برای این هفته تعیین کرد.
The teacher assigned one unit of homework for the week.
او نتوانست حتی یک دانه از عکسهای قدیمیاش را پیدا کند.
She couldn't find a single one of her old photographs.
bead, grain, flake
چند دانه گندم
a few grains of wheat
هر دانه برنج با دقت روی بشقاب قرار داده شد.
Each bead of rice was carefully placed on the plate.
loop, stitch
او یک دانهی تزئینی در انتهای درز افزود.
She added a decorative loop at the end of the seam.
او از دانهی پیچیده در گلدوزی تحسین کرد.
She admired the intricate stitch in the embroidery.
rash, granulation, papule, pimple, a small eruption on the skin
کودک پساز امتحان کردن غذای جدید، دچار دانهی قرمز روی پوستش شد.
The baby developed a red rash on his skin after trying a new food.
دانهی بیش از حد میتواند گاهی اوقات منجر به تشکیل گوشت اضافی شود.
Excessive granulation can sometimes lead to the formation of proud flesh.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «دانه» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/دانه