آخرین به‌روزرسانی:

روزی به انگلیسی

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

اسم
فونتیک فارسی / roozi /

daily bread, sustenance, portion, ration, diet, fare

رزق

او به‌سختی کار می‌کند تا روزی‌اش را به دست آورد.

He works hard to earn his daily bread.

کشاورزان به‌سختی کار کردند تا روزی خانواده‌هایشان را تأمین کنند.

The farmers worked hard to provide sustenance for their families.

قید
فونتیک فارسی / roozi /

someday, one day, sometime

یک روزی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری

روزی تقاص جنایت خود را پس خواهد داد.

Someday, he will account for his crime.

روزی نوبت ارائه‌ی عقاید تو هم فرا خواهد رسید.

Someday your ideas too will have their day in court.

قید
فونتیک فارسی / roozi /

daily, per day, each day

هر روز

در خیمه‌سرای آن‌ها روزی دو گوسفند ذبح می‌کردند.

In their camp area they butchered two sheep each day.

چاه روزی هزار بشکه نفت بیرون می‌داد.

The well delivered 1000 barrels of oil per day.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد روزی

  1. مترادف:
    توشه رزق روزینه قسمت معیشت نصیب

ارجاع به لغت روزی

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «روزی» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۸ تیر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/روزی

لغات نزدیک روزی

پیشنهاد بهبود معانی