فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

سرایت کردن به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • گسترده شدن، انتقال یافتن
  • فونتیک فارسی

    seraayat kardan
  • فعل لازم
    to be transmitted, to infect, to be communicated, to spread, to catch, to penetrate, to transmit
    • - آتش به خانه‌ی همسایه هم سرایت کرد.

    • - The fire also spread to the neighbor's house.
    • - نمی‌خواهم سرماخوردگی‌ام به تو سرایت کند.

    • - I don't want to infect you with my cold.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد سرایت کردن

ارجاع به لغت سرایت کردن

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «سرایت کردن» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/سرایت کردن

لغات نزدیک سرایت کردن

پیشنهاد بهبود معانی