آخرین به‌روزرسانی:

طی به انگلیسی

معنی و نمونه‌جمله‌ها

اسم
فونتیک فارسی / tey(y) /

going or travelling through, during, fixing, passing, rolling, crossing, course, in, duration, intervening

پیمودن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

سرخوردگی او نسبت به کمونیسیم طی سفرش به کوبا آغاز شد.

Her disillusionment with communism started during her trip to Cuba.

طی یک سخنرانی انتقادآمیز سخت بر مخالفان تاختن.

Giving the opposition beans in a stinging speech.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد طی

  1. مترادف:
    خلال ضمن
  1. مترادف:
    سپری کردن پیمودن گذراندن گذشتن درنوردیدن
  1. مترادف:
    قطع
  1. مترادف:
    نورد شکن چین
  1. مترادف:
    پیچیدن

ارجاع به لغت طی

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «طی» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۷ تیر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/طی

لغات نزدیک طی

پیشنهاد بهبود معانی