going or travelling through, during, fixing, passing, rolling, crossing, course, in, duration, intervening
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
سرخوردگی او نسبت به کمونیسیم طی سفرش به کوبا آغاز شد.
Her disillusionment with communism started during her trip to Cuba.
طی یک سخنرانی انتقادآمیز سخت بر مخالفان تاختن.
Giving the opposition beans in a stinging speech.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «طی» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۷ تیر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/طی