فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

فضول به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • کسی که در کار دیگران دخالت می‌کند
  • فونتیک فارسی

    fozool
  • صفت
    meddler, interloper, kibitzer, prying, presumptuous, gossip, curious, inquisitive, self-appointed, meddlesome, interfering, obtrusive, over curious, snoopy, busybody, prier, nosey, nosy
    • - همسایه‌های فضول

    • - curious neighbors
    • - پدر شوهر فضول

    • - interfering father-in-law
    • - نگذار اشخاص فضول از کار دکان سر دربیاورند.

    • - Don't let interlopers into the affairs of the shop.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد فضول

ارجاع به لغت فضول

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «فضول» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/فضول

لغات نزدیک فضول

پیشنهاد بهبود معانی