hero, champion, champ, heroine, top dog, conqueror, winner, victor, all-American
رستم قهرمان شاهنامه است.
Rustam is the hero of Shahnameh.
از این که قهرمان شنا فقط سیزده سال داشت غرق تعجب شدیم.
We were amazed that the swimming champion was only thirteen.
او قهرمان مشتزنی جهان است.
He is the boxing champion of the world.
protagonist
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
قهرمانی پیشرو
a a leading protagonist
قهرمان رمان
The protagonist of the novel
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «قهرمان» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/قهرمان