ادبی mad, insane, lunatic, demented, distraught, moonstruck, crazy, non compos mentis, deranged, madman, madwoman
mad
insane
lunatic
demented
distraught
moonstruck
crazy
non compos mentis
deranged
madman
madwoman
اندوه او را مجنون کرد.
Grief drove her insane.
فقط یک مجنون میتواند مرتکب چنین جرم وحشتناکی شود.
Only an insane person could perpetrate such a horrible crime.
ادبی lovelorn, lovesick
lovelorn
lovesick
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
نوجوان مجنون
lovesick teenager
خودکشی دختر مجنون
the suicide of a lovelorn girl
با کلیک بر روی هر مترادف یا متضاد، معنی آن را مشاهده کنید.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «مجنون» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۷ مرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/مجنون