فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

دیوانه به انگلیسی

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

مجنون

فونتیک فارسی

divaane
اسم صفت

mad, raving, insane, maniac, lunatic, deranged, daft, demented, possessed, crackbrained, wild, distraught, loco, berserk, crackpot

اختیار از دست دادن و از خود بی‌خود شدن، شوریده شدن، دیوانه شدن

to go berserk

مرگ پسرش او را دیوانه کرد.

The death of his son drove him mad.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

این بچه‌ها دارند مرا دیوانه می‌کنند!

These children are driving me insane!

حقوق non compos mentis

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس

madwoman

عامیانه crackpot, crackers, loco, bonkers

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد دیوانه

  1. مترادف:
    مجنون
    متضاد:
    عاقل
  1. مترادف:
    شیدا شیفته واله
  1. مترادف:
    خل کم‌عقل مخبط
  1. مترادف:
    مصروع هار

ارجاع به لغت دیوانه

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «دیوانه» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/دیوانه

لغات نزدیک دیوانه

پیشنهاد بهبود معانی