mother, mom
ننهام بهترین آشپز دنیاست.
My mom is the best cook in the world.
وقتی از خانه دورم، دلم برای ننهام تنگ میشود.
I miss my mom when I am away from home.
nana, granny
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
ننهام خوشمزهترین پای سیبی را که تابهحال چشیدهام، پخت.
My granny baked the most delicious apple pie I have ever tasted.
ننهام عاشق تعریف کردن داستانهای دوران کودکیاش است.
My granny loves to tell stories about her childhood.
nanny
وقتی والدین از بچهها دور بودند، ننه به بهترین شکل از آنها مراقبت میکرد.
The nanny took great care of the children while their parents were away.
او یک ننه استخدام کرد تا از دوقلوهای نوزادش مراقبت کند.
She hired a nanny to look after her newborn twins.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «ننه» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۱ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/ننه