همسر به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

زن یا شوهر

فونتیک فارسی

hamsar
اسم
spouse, consort, husband, wife, mate, marriage partner

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری

- پیرمرد واله‌ی همسر جوان خود بود.

- The old man doted on his youthful wife.

- به جای رئیس‌جمهور همسر او در مراسم ازدواج شرکت کرد.

- At the wedding, the president was represented by his wife.
زن
missis
عامیانه old lady
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد همسر

ارجاع به لغت همسر

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «همسر» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/همسر

لغات نزدیک همسر

پیشنهاد بهبود معانی