فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

همسر به انگلیسی

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

زن یا شوهر

فونتیک فارسی

hamsar
اسم

spouse, consort, husband, wife, mate, marriage partner

پیرمرد واله‌ی همسر جوان خود بود.

The old man doted on his youthful wife.

به جای رئیس‌جمهور همسر او در مراسم ازدواج شرکت کرد.

At the wedding, the president was represented by his wife.

زن

عامیانه old lady

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد همسر

  1. مترادف:
    برابر مساوی همال همدوش همرتبه هم‌سنگ
  1. مترادف:
    بانو جفت حرم زن زوجه عیال
  1. مترادف:
    زوج شوهر مرد

ارجاع به لغت همسر

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «همسر» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۱ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/همسر

لغات نزدیک همسر

پیشنهاد بهبود معانی