said
او گفت که همهی پناهندگان سالم هستند.
He said that all the refugees were safe.
او با کمرویی گفت ...
She said abashedly...
talk, talking, speech, word
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
من از مجالس گفت آخر شبمان لذت میبرم.
I enjoy our late-night talking sessions.
او هفتهها قبلاز مراسم، گفت خود را تمرین کرد.
She practiced her speech for weeks before the event.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «گفت» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/گفت