فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Afternoon

ˌæftərˈnuːn ˌɑːftəˈnuːn
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    afternoons

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

  • noun countable uncountable A1
    بعدازظهر، عصر
    • - Saturday afternoon
    • - شنبه بعد از ظهر
    • - four in the afternoon
    • - چهار بعد از ظهر
    • - Afternoon newspapers sell better than morning.
    • - فروش روزنامه‌های عصر از روزنامه‌های صبح بیشتر است.
  • noun
    دوران افول، پیری، آغاز نزول
    • - the afternoon of a man's life
    • - دوران آخر زندگی یک مرد
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد afternoon

  1. noun period after 12 noon and before sunset
    Synonyms: cocktail hour, P.M., post meridian, siesta, teatime

ارجاع به لغت afternoon

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «afternoon» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/afternoon

لغات نزدیک afternoon

پیشنهاد بهبود معانی