مدتی، کمی، اندکی
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
He stayed awhile.
مدتی ماند.
I've been thinking about it for awhile.
مدتیه که دارم بهش فکر میکنم.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «awhile» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۸ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/awhile