فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Awhile

əˈhwɑɪl əˈwaɪl

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adverb

مدتی، کمی، اندکی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری

He stayed awhile.

مدتی ماند.

I've been thinking about it for awhile.

مدتیه که دارم بهش فکر می‌کنم.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد awhile

  1. adverb for a short period
    Synonyms:
    momentarily temporarily briefly for a moment for a while for a bit not for long for a little while for the moment for a spell transiently

ارجاع به لغت awhile

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «awhile» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۸ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/awhile

لغات نزدیک awhile

پیشنهاد بهبود معانی