آیکن بنر

زبان‌های آلمانی، فرانسوی، اسپانیایی، ایتالیایی، عربی و ترکی به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

زبان‌های دیگر به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

استفاده کن
آخرین به‌روزرسانی:

Briefly

ˈbriːfli ˈbriːfli

معنی briefly | جمله با briefly

adverb B1

به‌ طور خلاصه، خلاصه‌وار

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی واژگان کاربردی سطح متوسط

مشاهده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری

She responded briefly to the questions.

او خلاصه‌وار به سوال‌ها جواب داد.

We spoke briefly on the phone.

به طور مختصر تلفنی صحبت کردیم.

پیشنهاد بهبود معانی

انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد briefly

  1. adverb concisely
    Antonyms:
    at length verbosely long-windedly
  1. adverb for a short time
    Synonyms:
    temporarily quickly hastily momentarily fleetingly for a little while in passing transiently
    Antonyms:

لغات هم‌خانواده briefly

  • adverb
    briefly

ارجاع به لغت briefly

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «briefly» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ مرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/briefly

لغات نزدیک briefly

پیشنهاد بهبود معانی