بهطور موقت، موقتی
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
We've decided to move to a smaller apartment temporarily until our house is built.
ما تصمیم گرفتهایم بهطور موقت به آپارتمان کوچکتری نقل مکان کنیم تا خانهمان ساخته شود.
The internet service was interrupted temporarily last night.
سرویس اینترنت دیشب بهصورت موقتی قطع شد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «temporarily» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ تیر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/temporarily