فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Bawl

bɒːl bɔːl

گذشته‌ی ساده:

bawled

شکل سوم:

bawled

سوم‌شخص مفرد:

bawls

وجه وصفی حال:

bawling

شکل جمع:

bawls

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun verb - intransitive

داد زدن، فریاد زدن، گریه (با صدای بلند)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری

The baby is bawling.

کودک دارد گریه و فریاد می‌کند.

He bawled down the telephone at me.

پشت تلفن بر من نعره کشید.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

He bawled me out for being late.

به خاطر دیر کردن سرم داد زد.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد bawl

  1. verb yell
    Synonyms:
    shout yell call holler scream cheer roar howl screech clamor bellow bark vociferate bluster rout
  1. verb cry
    Synonyms:
    cry weep sob wail howl squall boohoo yowl shed tears blubber

Phrasal verbs

bawl out

1- (با فریاد) صدا زدن، بانگ زدن 2- (عامیانه) با خشم خرده‌گیری کردن، سرزنش شدید کردن

ارجاع به لغت bawl

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «bawl» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/bawl

لغات نزدیک bawl

پیشنهاد بهبود معانی