فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.

Bled

آخرین به‌روزرسانی:
|
  • مصدر:

    bleed
  • سوم‌شخص مفرد:

    bleeds
  • وجه وصفی حال:

    bleeding

معنی و نمونه‌جمله‌ها

گذشته‌ی ساده و شکل سوم فعل bleed

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
- He had bled a lot before the ambulance arrived.
- قبل‌از رسیدن آمبولانس، مقدار زیادی خون از دست داده بود.
- She bled from her nose during the hike.
- در حین پیاده‌روی دماغش خون‌ریزی کرد.
- The victim has bled internally, according to the doctors.
- طبق گفته‌ی پزشکان، قربانی دچار خون‌ریزی داخلی شده است.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد bled

  1. verb to issue as blood
    Synonyms:
    gushed spurted oozed
  1. verb be diffused
    Synonyms:
    leaked drained oozed seeped exuded transpired flown run gushed percolated exhausted extracted leached transuded confiscated impoverished pitied wept agonized pauperized blackmailed fleeced strong-armed extorted

ارجاع به لغت bled

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «bled» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/bled

لغات نزدیک bled

پیشنهاد بهبود معانی