ترافیک را متوقف کردن، باعث بند آمدن ترافیک شدن
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی کالوکیشنهای کاربردی سطح پیشرفته
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The accident brought traffic to a standstill.
تصادف باعث توقف کامل ترافیک شد.
The heavy snow brought traffic to a standstill across the city.
برف سنگین ترافیک را در سراسر شهر متوقف کرد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «bring traffic to a standstill» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/bring-traffic-to-a-standstill