شکل جمع:
commutersمسافر همیشگی، مسافر هرروزه (بین خانه و محل کار)
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی ۵۰۴ واژهی ضروری
The commuter caught the early morning train to the city for work.
مسافر همیشگی با قطار صبح زود برای کار به شهر رفت.
The heavy traffic caused the commuters to be late for work.
ترافیک سنگین باعث شد مسافران هرروزه دیر به سر کار برسند.
مربوط به مسافران هرروزه، پرفتوآمد (که مسافران هرروزه از آن استفاده میکنند)
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The commuter train arrived at the station right on time.
قطار مسافران هرروزه بهموقع به ایستگاه رسید.
a commuter bus
اتوبوس پرفتوآمد
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «commuter» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/commuter