لعنتشده، نفرینشده، نفرین کردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
He doesn't give a doggone what happens!
اصلاً عین خیالش نیست که چه اتفاقی بیفتد!
He ate every one of the doggone cookies!
او همهی آن شیرینیهای لعنتی را خورد!
This room is too doggone big!
این اتاق دیگه زیادی بزرگه!
I'll be doggoned if I go!
لعنت بر من اگر بروم!
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «doggone» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/doggone