امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Fey

feɪ feɪ
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

adjective
محکوم، مقدر، دارای روحیه خراب و آشفته، در سکرات موت، دیوانه، هذیانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد fey

  1. adjective having, brought about by, or relating to supernatural powers or magic
    Synonyms:
    magical magic clairvoyant wizardly witching touched visionary otherworldly whimsical eccentric elfin fairylike talismanic thaumaturgic thaumaturgical theurgic theurgical dead

ارجاع به لغت fey

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «fey» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اسفند ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/fey

لغات نزدیک fey

پیشنهاد بهبود معانی