شکل جمع:
clairvoyantsغیبگو، پیشگو، روشنبین، نهانبین
She claims to be a clairvoyant and often gives people advice based on visions.
او ادعا میکند که روشنبین است و اغلب براساس رؤیاهایش به مردم مشاوره میدهد.
Many people don’t believe in clairvoyants or their abilities.
بسیاری از مردم به پیشگویان یا تواناییهای آنها باور ندارند.
غیبگو، پیشگویانه، روشنبینی، نهانبینی
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Her clairvoyant abilities have not been scientifically proven.
تواناییهای روشنبینانهی او بهطور علمی ثابت نشدهاند.
The novel features a clairvoyant child who predicts tragic events.
این رمان شامل کودکی پیشگو است که رویدادهای غمانگیز را پیشبینی میکند.
the poet's clairvoyant revelations
رازگشاییهای روشنبینانهی آن شاعر
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «clairvoyant» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۱ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/clairvoyant