فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Harried

سوم‌شخص مفرد:

harries

وجه وصفی حال:

harrying

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective

به‌ستوه‌آمده، آزرده، ملول

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری

a harried waiter who forgets your order

پیش‌خدمت ملولی که سفارش شما را فراموش می‌کند

He greets visitors with a kind but harried expression.

او به بازدیدکنندگان با حالتی گرم ولی آزرده سلام می‌دهد.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد harried

  1. adjective pressured
    Synonyms:
    worried anxious stressed troubled bothered distressed harassed hard-pressed agitated beset at wit’s end

ارجاع به لغت harried

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «harried» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/harried

لغات نزدیک harried

پیشنهاد بهبود معانی