انگلیسی بریتانیایی فلز روی اجاقگاز
Most domestic stoves have four hobs.
اکثر اجاقهای خانگی دارای چهار فلز گاز هستند.
I burned myself on the hot hob.
خودم را با فلز روی اجاقگاز داغ سوزاندم.
انگلیسی بریتانیایی قدیمی فلز روی بخاری برای گرم کردن غذا
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The old farmhouse had a rustic hob next to the fireplace.
خانه مزرعهی قدیمی یک فلز اجاقگاز روستایی در کنار بخاری داشت.
The fire crackled and popped beneath the hob, providing warmth and heat for cooking.
آتش شعله میگرفت و در زیر فلز برای پختن غذا پخش میشد و گرما را برای پخت و پز فراهم میکرد.
حقه، شوخی فریبآمیز
Their hob left the audience in awe.
حقهی آنها تماشاگران را در حیرت فرو برد.
Their hob was the highlight of their magic show.
حقهی آنها نقطه برجستهی نمایش جادوییشان بود.
با دندانه ماشین و غیره بریدن، با میله بریدن
He used a hob to cut through the thick metal plate.
او از یک دندانهی فلزی برای بریدن صفحهی فلزی ضخیم استفاده کرد.
The machinist carefully hobs the gears for the machinery.
مکانیک دندههای ماشینآلات را با دقت میبرد.
(مکانیک) فرز مارپیچی
اذیت کردن، گرفتاری درست کردن، بهم زدن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «hob» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۸ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/hob