با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Hob

hɑːb hɒb
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

  • noun countable
    انگلیسی بریتانیایی فلز روی اجاق‌گاز
    • - Most domestic hobs have four gas rings.
    • - اکثر اجاق‌گازهای خانگی دارای چهار فلز گاز هستند.
    • - I burned myself on the hot hob.
    • - خودم را با فلز روی اجاق‌گاز داغ سوزاندم.
  • noun countable
    انگلیسی بریتانیایی قدیمی فلز روی بخاری برای گرم کردن غذا
    • - The old farmhouse had a rustic hob next to the fireplace.
    • - خانه مزرعه‌ی قدیمی یک فلز اجاق‌گاز روستایی در کنار بخاری داشت.
    • - The fire crackled and popped beneath the hob, providing warmth and heat for cooking.
    • - آتش شعله می‌گرفت و در زیر فلز برای پختن غذا پخش می‌شد و گرما را برای پخت و پز فراهم می‌کرد.
  • noun
    حقه، شوخی فریب‌آمیز
    • - Their hob left the audience in awe.
    • - حقه‌ی آنها تماشاگران را در حیرت فرو برد.
    • - Their hob was the highlight of their magic show.
    • - حقه‌ی آنها نقطه برجسته‌ی نمایش جادویی‌شان بود.
  • verb - transitive
    با دندانه ماشین و غیره بریدن، با میله بریدن
    • - He used a hob to cut through the thick metal plate.
    • - او از یک دندانه‌ی فلزی برای بریدن صفحه‌ی فلزی ضخیم استفاده کرد.
    • - The machinist carefully hobs the gears for the machinery.
    • - مکانیک دنده‌های ماشین‌آلات را با دقت می‌برد.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد hob

  1. noun (folklore) fairies that are somewhat mischievous
    Synonyms: elf, goblin, gremlin, pixie, beam-end, pixy, brownie, hobgoblin, imp, mantelshelf

Collocations

Idioms

ارجاع به لغت hob

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «hob» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/hob

لغات نزدیک hob

پیشنهاد بهبود معانی