فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Hob

hɑːb hɒb

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable

انگلیسی بریتانیایی فلز روی اجاق‌گاز

Most domestic stoves have four hobs.

اکثر اجاق‌‌های خانگی دارای چهار فلز گاز هستند.

I burned myself on the hot hob.

خودم را با فلز روی اجاق‌گاز داغ سوزاندم.

noun countable

انگلیسی بریتانیایی قدیمی فلز روی بخاری برای گرم کردن غذا

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

The old farmhouse had a rustic hob next to the fireplace.

خانه مزرعه‌ی قدیمی یک فلز اجاق‌گاز روستایی در کنار بخاری داشت.

The fire crackled and popped beneath the hob, providing warmth and heat for cooking.

آتش شعله می‌گرفت و در زیر فلز برای پختن غذا پخش می‌شد و گرما را برای پخت و پز فراهم می‌کرد.

noun

حقه، شوخی فریب‌آمیز

Their hob left the audience in awe.

حقه‌ی آنها تماشاگران را در حیرت فرو برد.

Their hob was the highlight of their magic show.

حقه‌ی آنها نقطه برجسته‌ی نمایش جادویی‌شان بود.

verb - transitive

با دندانه ماشین و غیره بریدن، با میله بریدن

He used a hob to cut through the thick metal plate.

او از یک دندانه‌ی فلزی برای بریدن صفحه‌ی فلزی ضخیم استفاده کرد.

The machinist carefully hobs the gears for the machinery.

مکانیک دنده‌های ماشین‌آلات را با دقت می‌برد.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد hob

  1. noun (folklore) fairies that are somewhat mischievous
    Synonyms:
    elf goblin imp pixie brownie hobgoblin pixy gremlin beam-end mantelshelf

Collocations

hob cutter

(مکانیک) فرز مارپیچی

Idioms

play (or raise) hob with

اذیت کردن، گرفتاری درست کردن، بهم زدن

ارجاع به لغت hob

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «hob» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۸ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/hob

لغات نزدیک hob

پیشنهاد بهبود معانی