قصد داشتن، مقصود داشتن، هدف داشتن
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح متوسط
He means to go.
او مصمم به رفتن است.
I didn't mean to cause you any trouble.
نمیخواستم موجب زحمت شما بشوم.
A gift meant for you.
هدیهای که برایت در نظر گرفته شده است.
معنی و مفهوم خاصی داشتن، معنی دادن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
He means well.
نیت او پاک است.
What does this word mean?
معنی این واژه چیست؟
red light means "stop"
چراغ قرمز؛ یعنی «ایست»
Dark clouds mean rain.
ابر سیاه نشانهی باران است.
He said Monday but he meant Tuesday.
او گفت دوشنبه، ولی منظورش سهشنبه بود.
متواضع، افتاده، فروتن، بیادعا
کمهوش، کودن، احمق
محقرانه، مخروبه، قراضه، مفلوک، مندرس
a mean dwelling
خانهای محقر
پایین، نامرغوب، پایه
the meanest rank
پایینترین رتبه
خسیس، کنس، ناخن خشک
He is very mean with his money.
او درمورد پول خودش خیلی خست به خرج میدهد.
پرزحمت، پردردسر
بدجنس، پستفطرت، نامهربان، بدرفتار
The man was mean to the animals in the park.
آن مرد با حیوانات پارک بدرفتار بود.
Don't be mean to your brother; give your toys to him.
با برادرت نامهربان نباش، اسباببازیهایت را به او هم بده.
عالی، ممتاز، فوقالعاده
to play a mean game of chess
ماهرانه شطرنج بازی کردن
شرمنده، سرافکنده،خجل
I felt mean for what I had said before.
از آنچه که قبلا گفته بودم شرمنده شدم.
متوسط، متعادل
of a mean stature
دارای قد متوسط
میانه، وسط، میانگین، اعتدال، میانهروی
Always follow the (golden) mean!
همیشه میانهروی کن!
You must find the mean between stinginess and prodigality!
باید حد وسط میان ولخرجی و خساست را پیدا کنی!
The mean of 10, 9 and 14 is found by adding them together and dividing by three.
میانگین 10 و 9 و 14 با جمعزدن آنها و تقسیم آنها بر سه به دست میآید.
نیت خوبی داشتن نسبت به، خوبی کسی را خواستن
(ریاضی) همگرایی میانگینی
جدی میگویم!، بیشوخی!
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «mean» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/mean