امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Northern

ˈnɔːrðərn ˈnɔːðn
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • صفت تفضیلی:

    more northern
  • صفت عالی:

    most northern

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective B1
شمالی، ساکن شمال، باد شمالی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
- a northern wind
- باد شمالی
- the northern plains
- دشت‌های شمالی
- the Northern Hemisphere
- نیمکره‌ی شمالی
- northern climate
- آب‌وهوای شمالی
- Northern accent
- لهجه‌ی شمالی
- Northern industries
- صنایع بخش شمالی کشور
نمونه‌جمله‌های بیشتر
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد northern

  1. adjective Coming from the north; used especially of wind
    Synonyms: northerly, arctic, boreal, north, hyperborean, polar, septentrion, septentrional
  2. adjective Situated in or coming from regions of the north
    Antonyms: southern

لغات هم‌خانواده northern

ارجاع به لغت northern

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «northern» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۶ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/northern

لغات نزدیک northern

پیشنهاد بهبود معانی