منفعلانه، مطیعانه، غیرفعالانه
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
He passively accepted the changes without voicing his opinion.
او تغییرات را منفعلانه و بدون بیان نظر خود پذیرفت.
The team passively waited for instructions from their leader.
اعضای تیم مطیعانه منتظر دستورات رهبر خود بودند.
She passively allowed her friends to make all the decisions.
او منفعلانه به دوستانش اجازه داد تا همهی تصمیمات را بگیرند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «passively» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/passively