با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Politics

ˈpɑːlətɪks ˈpɒlətɪks
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • noun uncountable B1
    سیاست، علم سیاست، کارهای سیاسی، امور سیاسی، اصول سیاست
    • - his protests against the politics of the government
    • - اعتراضات او علیه سیاست‌های دولت
    • - The same politics was followed by his successors.
    • - جانشینان او نیز از همان سیاست پیروی کردند.
    • - It was not good politics to refuse their demand.
    • - رد‌ کردن خواسته‌ی آن‌ها سیاست جالبی نبود.
    • - a university in which politics had no place
    • - دانشگاهی که سیاست‌بازی در آن راه نداشت
    • - partisan politics within the party
    • - دسته‌بندی سیاسی در حزب
    • - office politics
    • - زد و بند اداری
    • - He has changed his politics several times.
    • - او چندین بار عقاید سیاسی خود را عوض کرده است.
    • - His politics are reactionary.
    • - او دارای عقاید ارتجاعی است.
    مشاهده نمونه‌جمله بیشتر
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد politics

  1. noun art and science of administration of government
    Synonyms: affairs of state, backroom, campaigning, civics, domestic affairs, electioneering, foreign affairs, government, government policy, hat in the ring, internal affairs, jungle, legislature, matters of state, political science, polity, smoke-filled room, statecraft, stateship, zoo

Idioms

لغات هم‌خانواده politics

ارجاع به لغت politics

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «politics» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۹ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/politics

لغات نزدیک politics

پیشنهاد بهبود معانی