با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Popsicle

ˈpɑːpsɪkl ˈpɒpsɪkl
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    popsicles

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun countable
بستنی یخی
- The kids happily licked their popsicles at the park.
- بچه‌ها با خوشحالی بستنی یخی‌هایشان را در پارک لیس زدند.
- The colorful popsicle melted quickly in the sun.
- بستنی یخی رنگارنگ زیر آفتاب به سرعت آب شد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد popsicle

  1. noun Ice cream or water ice on a small wooden stick
    Synonyms: ice-lolly, lolly, lollipop

ارجاع به لغت popsicle

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «popsicle» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/popsicle

لغات نزدیک popsicle

پیشنهاد بهبود معانی