به این شکل نیز نوشته میشود: pre-emption
جلوگیری، پیشگیری، ممانعت
the government's preemption of terrorist attacks
پیشگیری حکومت از حملات تروریستی
the teacher's pre-emption of student misbehavior
پیشگیری معلم از بدرفتاری دانشآموز
حق شفعه، حق تقدم (بهویژه در خرید زمین و ملک و غیره)
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The wealthy businessman exercised his preemption and bought the prime property before anyone else could.
تاجر ثروتمند از حق شفعهی خود استفاده کرد و پیش از هر کس دیگری ملک درجهیک و مرغوب را خرید.
The pre-emption clause in the contract allowed the buyer to purchase the property before anyone else.
بند حق تقدم در خرید در قرارداد به خریدار اجازه داد پیش از هر کس دیگری ملک را خریداری کند.
خرید شفعهای
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «preemption» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/preemption