Project Management

آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun uncountable
مدیریت پروژه (فرایند برنامه‌ریزی، سازمان‌دهی و نظارت بر منابع و فعالیت‌ها برای دستیابی به اهداف پروژه در زمانی مشخص)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
- Her experience in project management significantly helped the team succeed.
- تجربه‌ی او در مدیریت پروژه به موفقیت تیم کمک شایانی کرد.
- Effective project management requires strong communication and organizational skills.
- مدیریت مؤثر پروژه نیازمند مهارت‌های ارتباطی و سازمانی قوی است.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد project management

  1. noun the process of planning, organizing, and overseeing resources and tasks to achieve specific project goals within a set timeline

ارجاع به لغت project management

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «project management» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ فروردین ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/project-management

لغات نزدیک project management

پیشنهاد بهبود معانی