فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Real-time

ˈriːəltaɪm ˈriːəltaɪm ˈriːəltaɪm ˈrɪəltaɪm ˈrɪəltaɪm

توضیحات:

شکل نوشتاری این لغت در حالت اسم (Noun): real time

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adjective

بی‌درنگ، همزمان با وقوع، همزمان، بی‌وقفه

Real-time computer systems are used in industries such as aerospace and defense to control operations.

سیستم‌های کامپیوتری بی‌درنگ در صنایعی مانند هوافضا و دفاع برای کنترل عملیات استفاده می‌شوند.

The real-time translation app helped tourists communicate with locals in a foreign country.

اپلیکیشن ترجمه‌ی همزمان به گردشگران کمک کرد تا با مردم محلی در کشور خارجی ارتباط برقرار کنند.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

The real-time updates on the stock market helped investors make informed decisions.

به‌روزرسانی‌های بی‌درنگ در بازار سهام به سرمایه‌گذاران کمک کرد تا تصمیمات آگاهانه بگیرند.

noun uncountable

بی‌درنگ، بدون وقفه، همزمان

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری

The multiplayer video game allows players to interact with each other in real time.

این بازی ویدئویی چندنفره‌ به بازیکنان امکان می‌دهد تا همزمان با یکدیگر تعامل داشته باشند.

The stock market data is displayed in real time.

اطلاعات بازار سهام بی‌درنگ نمایش داده می‌شود.

پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت real-time

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «real-time» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/real-time

لغات نزدیک real-time

پیشنهاد بهبود معانی