شکل نوشتاری این لغت در حالت اسم (Noun): real time
بیدرنگ، همزمان با وقوع، همزمان، بیوقفه
Real-time computer systems are used in industries such as aerospace and defense to control operations.
سیستمهای کامپیوتری بیدرنگ در صنایعی مانند هوافضا و دفاع برای کنترل عملیات استفاده میشوند.
The real-time translation app helped tourists communicate with locals in a foreign country.
اپلیکیشن ترجمهی همزمان به گردشگران کمک کرد تا با مردم محلی در کشور خارجی ارتباط برقرار کنند.
The real-time updates on the stock market helped investors make informed decisions.
بهروزرسانیهای بیدرنگ در بازار سهام به سرمایهگذاران کمک کرد تا تصمیمات آگاهانه بگیرند.
بیدرنگ، بدون وقفه، همزمان
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The multiplayer video game allows players to interact with each other in real time.
این بازی ویدئویی چندنفره به بازیکنان امکان میدهد تا همزمان با یکدیگر تعامل داشته باشند.
The stock market data is displayed in real time.
اطلاعات بازار سهام بیدرنگ نمایش داده میشود.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «real-time» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/real-time