امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Sanguinary

ˈsæŋɡwɪnəri ˈsæŋɡwɪnəri
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective formal
قدیمی خونین، پر از خون‌ریزی (نبرد و نزاع و غیره)، خون‌خوار (شخص)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
- The serial killer's sanguinary crimes shocked the entire community.
- جنایات خونین قاتل زنجیره‌ای کل جامعه را شوکه کرد.
- The sanguinary dictator ruled with an iron fist.
- دیکتاتور خون‌خوار با مشت آهنین حکومت کرد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد sanguinary

  1. adjective Attended by or causing bloodshed
    Synonyms:
    gory sanguineous bloody slaughterous butcherly
  1. adjective Eager for bloodshed
    Synonyms:
    bloodthirsty bloody-minded gory bloody cruel cutthroat homicidal murderous sanguineous slaughterous

ارجاع به لغت sanguinary

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «sanguinary» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/sanguinary

لغات نزدیک sanguinary

پیشنهاد بهبود معانی