قدیمی خونین، پر از خونریزی (نبرد و نزاع و غیره)، خونخوار (شخص)
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The serial killer's sanguinary crimes shocked the entire community.
جنایات خونین قاتل زنجیرهای کل جامعه را شوکه کرد.
The sanguinary dictator ruled with an iron fist.
دیکتاتور خونخوار با مشت آهنین حکومت کرد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «sanguinary» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۷ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/sanguinary