سفر گشتوگذار، بازدید از جاهای دیدنی، سیاحت، تماشای جاذبهها
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی سفر
There was no time to go sightseeing in Kurdistan.
فرصتی برای گشتوگذار در کردستان دست نداد.
She went sightseeing alone with her camera.
او بهتنهایی با دوربینش به سیاحت رفت.
Sightseeing can be tiring, but it's worth it to see all the beautiful sights and attractions.
بازدید از جاهای دیدنی میتواند خستهکننده باشد اما دیدن تمام مناظر و جاذبههای زیبا ارزشمند است.
سفر مربوط به گشتوگذار، مربوط به تماشای جاهای دیدنی
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The sightseeing guide pointed out all the historical buildings.
راهنمای گشتوگذار به تمام بناهای تاریخی اشاره کرد.
The sightseeing bus had large windows.
اتوبوس گشتوگذار پنجرههای بزرگی داشت.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «sightseeing» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/sightseeing