فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Sightseeing

ˈsaɪtˌsiːɪŋ ˈsaɪtˌsiːɪŋ

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun uncountable A2

سفر گشت‌وگذار، بازدید از جاهای دیدنی، سیاحت، تماشای جاذبه‌ها

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی سفر

مشاهده

There was no time to go sightseeing in Kurdistan.

فرصتی برای گشت‌وگذار در کردستان دست نداد.

She went sightseeing alone with her camera.

او به‌تنهایی با دوربینش به سیاحت رفت.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

Sightseeing can be tiring, but it's worth it to see all the beautiful sights and attractions.

بازدید از جاهای دیدنی می‌تواند خسته‌کننده باشد اما دیدن تمام مناظر و جاذبه‌های زیبا ارزشمند است.

adjective

سفر مربوط به گشت‌وگذار، مربوط به تماشای جاهای دیدنی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری

The sightseeing guide pointed out all the historical buildings.

راهنمای گشت‌وگذار به تمام بناهای تاریخی اشاره کرد.

The sightseeing bus had large windows.

اتوبوس گشت‌و‌گذار پنجره‌های بزرگی داشت.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد sightseeing

  1. noun going about to look at places of interest
    Synonyms:
    tour excursion vacationing rubber-necking

ارجاع به لغت sightseeing

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «sightseeing» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/sightseeing

لغات نزدیک sightseeing

پیشنهاد بهبود معانی