به نرمی، با لطافت، به آرامی
The dancer moved silkily across the stage.
رقصنده به آرامی روی صحنه حرکت کرد.
She spoke silkily, her voice smooth and seductive.
او به آرامی حرف میزد و صدایش ملایم و فریبنده بود.
ابریشمگونه، مانند ابریشم
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Her hair draped silkily over her shoulders.
گیسوانش مانند ابریشم روی شانههایش ریخته بود.
The curtains billowed silkily in the breeze.
پردهها مانند ابریشم با نسیم به حرکت درمیآمدند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «silkily» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/silkily