Silkily

ˈsɪlkli ˈsɪlkli
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

  • adverb
    به نرمی، با لطافت، به آرامی
    • - The dancer moved silkily across the stage.
    • - رقصنده به آرامی روی صحنه حرکت کرد.
    • - She spoke silkily, her voice smooth and seductive.
    • - او به آرامی حرف می‌زد و صدایش ملایم و فریبنده بود.
  • adverb
    ابریشم‌گونه، مانند ابریشم
    • - Her hair draped silkily over her shoulders.
    • - گیسوانش مانند ابریشم روی شانه‌هایش ریخته بود.
    • - The curtains billowed silkily in the breeze.
    • - پرده‌ها مانند ابریشم با نسیم به حرکت درمی‌آمدند.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

ارجاع به لغت silkily

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «silkily» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ خرداد ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/silkily

لغات نزدیک silkily

پیشنهاد بهبود معانی