امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Slob

slɑːb slɒb
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • noun countable informal
    آدم تنبل و نامرتب، آدم تنبل و شلخته (و اغلب بی‌ادب و بی‌عار)
    • - My roommate is such a slob; he leaves his dirty clothes all over the floor and never washes his dishes.
    • - هم‌اتاقی‌ام آدمی تنبل و شلخته است. لباس‌های کثیفش را روی زمین می‌گذارد و هرگز ظرف‌هایش را نمی‌شوید.
    • - My boss is a slob - he's always coming into work late and never finishing his work on time.
    • - رئیس من یه آدم تنبل و نامرتبه. اون همیشه دیر سر کار می‌آد و هیچ‌وقت کارش رو به‌موقع تموم نمی‌کند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد slob

  1. noun A coarse obnoxious person
    Synonyms: pig, sloven, hog, slattern, tramp, draggletail, yokel, ragamuffin, tatterdemalion, mudlark, street-arab, dustman, chimney-sweep, wallower, leper, slovenly person

ارجاع به لغت slob

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «slob» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/slob

لغات نزدیک slob

پیشنهاد بهبود معانی