معنی stinkpot به فارسی

جاوا اسکریپت در مرورگر شما غیر فعال است و برای استفاده از تمام امکانات فست دیکشنری باید آن را فعال کنید.

ˈstɪŋkˌpɑːt ˈstɪŋkpɒt

معنی

noun

بمب بدبو، غذای بدبو، کوزه گلی، آشغال‌دان

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد stinkpot

noun A person who is deemed to be despicable or contemptible

Synonyms: rotter, dirty dog, rat, skunk, stinker, bum, puke, crumb, lowlife, scum bag, so-and-so, git
noun Small freshwater turtle having a strong musky odor

Synonyms: musk turtle

ارجاع به لغت stinkpot

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

معنی لغت «stinkpot» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۴ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/stinkpot

لغات نزدیک stinkpot

- stinking
- stinko
- stinkpot
- stinkstone
- stinkweed

پیشنهاد بهبود معانی

اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

glasses glass ticket taxi wheel boat water pail cafe trousers bedroom table nose bird elephant box money towel