با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Sty

staɪ staɪ
آخرین به‌روزرسانی:

توضیحات

در معنای سوم به این شکل نیز نوشته می‌شود: stye

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable
خوک‌دانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
- The sty needed to be cleaned regularly to prevent the spread of disease.
- به منظور جلوگیری از گسترش بیماری، خوک‌دانی باید مرتباً تمیز شود.
- The smell emanating from the sty was unbearable.
- بویی که از خوک‌دانی می‌آمد غیرقابل تحمل بود.
verb - intransitive verb - transitive
قرار دادن (در آشغال‌دانی و جای کثیف)، زندگی کردن (در آشغال‌دانی و جای کثیف)
- The local regulations prohibit stying animals in unsanitary and inhumane conditions.
- مقررات محلی قرار دادن حیوانات در شرایط غیربهداشتی و غیرانسانی را ممنوع می‌کند.
- The pigs love to sty in the mud.
- خوک‌ها دوست دارند در گل‌ولای زندگی کنند.
noun countable
پزشکی گل‌مژه، سنده‌سلام (التهاب حاد غده‌های چربی در انتهای مژه به علت عفونت باکتریایی)
- She could barely open her eye due to the painful sty on the edge of her eyelid.
- به دلیل گل‌مژه‌ی دردناک لبه پلک‌هایش، به‌سختی می‌توانست چشمانش را باز کند.
- the redness around the stye
- قرمزی اطراف سنده‌سلام
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد sty

  1. noun A pen for swine
    Synonyms: den, dump, pigpen, hovel, pigsty, hordeolum, pen, stye, hole, shack, eye infection

ارجاع به لغت sty

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «sty» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۴ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/sty

لغات نزدیک sty

پیشنهاد بهبود معانی