در معنای سوم به این شکل نیز نوشته میشود: stye
خوکدانی
The sty needed to be cleaned regularly to prevent the spread of disease.
به منظور جلوگیری از گسترش بیماری، خوکدانی باید مرتباً تمیز شود.
The smell emanating from the sty was unbearable.
بویی که از خوکدانی میآمد غیرقابل تحمل بود.
قرار دادن (در آشغالدانی و جای کثیف)، زندگی کردن (در آشغالدانی و جای کثیف)
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The local regulations prohibit stying animals in unsanitary and inhumane conditions.
مقررات محلی قرار دادن حیوانات در شرایط غیربهداشتی و غیرانسانی را ممنوع میکند.
The pigs love to sty in the mud.
خوکها دوست دارند در گلولای زندگی کنند.
پزشکی گلمژه، سندهسلام (التهاب حاد غدههای چربی در انتهای مژه به علت عفونت باکتریایی)
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی پزشکی
She could barely open her eye due to the painful sty on the edge of her eyelid.
به دلیل گلمژهی دردناک لبه پلکهایش، بهسختی میتوانست چشمانش را باز کند.
the redness around the stye
قرمزی اطراف سندهسلام
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «sty» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/sty