فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Sty

staɪ staɪ

توضیحات:

در معنای سوم به این شکل نیز نوشته می‌شود: stye

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable

خوک‌دانی

The sty needed to be cleaned regularly to prevent the spread of disease.

به منظور جلوگیری از گسترش بیماری، خوک‌دانی باید مرتباً تمیز شود.

The smell emanating from the sty was unbearable.

بویی که از خوک‌دانی می‌آمد غیرقابل تحمل بود.

verb - intransitive verb - transitive

قرار دادن (در آشغال‌دانی و جای کثیف)، زندگی کردن (در آشغال‌دانی و جای کثیف)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

The local regulations prohibit stying animals in unsanitary and inhumane conditions.

مقررات محلی قرار دادن حیوانات در شرایط غیربهداشتی و غیرانسانی را ممنوع می‌کند.

The pigs love to sty in the mud.

خوک‌ها دوست دارند در گل‌ولای زندگی کنند.

noun countable

پزشکی گل‌مژه، سنده‌سلام (التهاب حاد غده‌های چربی در انتهای مژه به علت عفونت باکتریایی)

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی پزشکی

مشاهده

She could barely open her eye due to the painful sty on the edge of her eyelid.

به دلیل گل‌مژه‌ی دردناک لبه پلک‌هایش، به‌سختی می‌توانست چشمانش را باز کند.

the redness around the stye

قرمزی اطراف سنده‌سلام

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد sty

  1. noun a pen for swine
    Synonyms:
    pen pigpen pigsty den hole dump shack hovel stye eye infection hordeolum

ارجاع به لغت sty

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «sty» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/sty

لغات نزدیک sty

پیشنهاد بهبود معانی