آیکن بنر

تا 40% تخفیف یلدایی

تا 40% تخفیف یلدایی

خرید یا تمدید
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۲۵ خرداد ۱۴۰۳

    Tattoo

    tætˈuː təˈtuː

    گذشته‌ی ساده:

    tattooed

    شکل سوم:

    tattooed

    سوم‌شخص مفرد:

    tattoos

    وجه وصفی حال:

    tattooing

    شکل جمع:

    tattoos

    معنی tattoo | جمله با tattoo

    noun countable

    خال‌کوبی، تتو

    I want to get a tattoo but I'm scared of needles.

    می‌خواهم خال‌کوبی کنم اما از سوزن می‌ترسم.

    The colors of her tattoo caught everyone's attention.

    رنگ‌های تتوی او توجه همه را به خود جلب کرد.

    noun countable

    (نظامی) نمایش (همراه با موسیقی)

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    هوش مصنوعی فست دیکشنری

    The annual Edinburgh tattoo attracts thousands of visitors from around the world.

    نمایش نظامی سالانه‌ی اِدینبرو هزاران بازدیدکننده را از سراسر جهان به خود جذب می‌کند.

    The soldiers marched in perfect formation during the tattoo.

    سربازان در طول نمایش نظامی با آرایش کامل رژه رفتند.

    verb - transitive

    خال‌کوبی کردن، تتو کردن

    She decided to tattoo a dragon on her arm.

    تصمیم گرفت اژدهایی را روی بازویش خال‌کوبی کند.

    He decided to tattoo his girlfriend's name on his chest.

    تصمیم گرفت نام دوست‌دخترش را روی سینه‌اش تتو کند.

    noun

    ضرب، رِنگ

    The tattoo of rain against the window was soothing.

    ضرب باران روی پنجره آرامش‌بخش بود.

    The tattoo of footsteps echoed through the hallway.

    رنگ‌ قدم‌ها در دالان پیچید.

    verb - transitive

    زدن (ضربه‌های مکرر روی طبل و غیره)

    The drummer tattooed a powerful rhythm on the snare drum.

    نوازنده‌ی درام ریتم قدرتمندی را روی طبل کوچک زد.

    She tattooed her fingers on the desk.

    انگشتانش را روی میز زد.

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد tattoo

    1. noun a design on the skin
      Synonyms:
      design symbol brand
    1. noun a continuous drumming
      Synonyms:
      tapping rapping drum signal bugle call

    سوال‌های رایج tattoo

    گذشته‌ی ساده tattoo چی میشه؟

    گذشته‌ی ساده tattoo در زبان انگلیسی tattooed است.

    شکل سوم tattoo چی میشه؟

    شکل سوم tattoo در زبان انگلیسی tattooed است.

    شکل جمع tattoo چی میشه؟

    شکل جمع tattoo در زبان انگلیسی tattoos است.

    وجه وصفی حال tattoo چی میشه؟

    وجه وصفی حال tattoo در زبان انگلیسی tattooing است.

    سوم‌شخص مفرد tattoo چی میشه؟

    سوم‌شخص مفرد tattoo در زبان انگلیسی tattoos است.

    ارجاع به لغت tattoo

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «tattoo» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/tattoo

    لغات نزدیک tattoo

    • - tattletale
    • - tattletale gray
    • - tattoo
    • - tatty
    • - tau
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    تفاوت city center و downtown چیست؟

    تفاوت city center و downtown چیست؟

    تفاوت lemon و lime چیست؟

    تفاوت lemon و lime چیست؟

    لغات شب یلدا به انگلیسی

    لغات شب یلدا به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    Noah no-brainer halve open-minded once only ostentatious orally open to deuce constipation the bereaved bereaved initiate Swiss ball تملق عازم غبطه غبطه خوردن طرفه العین طلیعه تنبک طویله طویل ظنین عجوزه عروج علاج بفرمایید عمامه
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.