با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Tattoo

təˈtuː / / tæˈtuː təˈtuː / / tæˈtuː
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    tattooed
  • شکل سوم:

    tattooed
  • سوم شخص مفرد:

    tattoos
  • وجه وصفی حال:

    tattooing
  • شکل جمع:

    tattoos

معنی و نمونه‌جمله

  • noun adverb
    ( tatoo ) خالکوبی، خال سوزنی، خال کوبیدن
    • - a tattooed chest
    • - سینه‌ی خالکوبی‌شده
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد tattoo

  1. noun A design on the skin
    Synonyms: design, brand, symbol
  2. noun A continuous drumming
    Synonyms: drum signal, bugle call, rapping, tapping

ارجاع به لغت tattoo

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «tattoo» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/tattoo

لغات نزدیک tattoo

پیشنهاد بهبود معانی