شکل جمع:
tidal wavesموج عظیم، موج مهیب، موج سهمگین (ناشی از فعالیت زمین زیر دریا)
After the earthquake, a massive tidal wave hit the island.
پساز زلزله، موج عظیمی به جزیره برخورد کرد.
The tidal wave brought destruction to everything along the shore.
موج سهمگین، همهچیز را در امتداد ساحل نابود کردند.
سیل، هجوم گسترده، انبوه، موج عظیم (تعداد بسیار زیاد از چیزی)
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The politician struggled to respond to the tidal wave of criticism.
سیاستمدار برای پاسخ به هجوم گستردهی انتقادات دچار مشکل شد.
A tidal wave of support poured in for the injured athlete.
سیل عظیم از حمایت بهسمت ورزشکار مصدوم روانه شد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «tidal wave» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/tidal-wave