فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Well-fixed

wɛlˈfɪkst wɛlˈfɪkst
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • adjective informal
    انگلیسی آمریکایی خرپول، پولدار، ثروتمند
    • - The well-fixed retiree spent his days golfing and traveling the world.
    • - این بازنشسته‌ی خرپول روزگارش را با گلف و سفر به دور دنیا سپری می‌کرد.
    • - She grew up in a well-fixed family.
    • - او در خانواده‌ای ثروتمند بزرگ شد.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد well-fixed

  1. adjective Enjoying steady good fortune or financial security
    Synonyms: well-to-do, comfortable, easy, prosperous, well-heeled, well-off, wealthy, in comfortable circumstances, well-situated

ارجاع به لغت well-fixed

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «well-fixed» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ خرداد ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/well-fixed

لغات نزدیک well-fixed

پیشنهاد بهبود معانی