با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Workbench

ˈwɜrːkbentʃ ˈwɜːkbentʃ
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun countable
میز کار (میزی محکم مخصوص مکانیکی و ماشین‌سازی و نجاری و غیره)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
- The carpenter used his workbench to build a custom-made table.
- نجار از میز کار خود برای ساختن میز سفارشی استفاده کرد.
- The workbench was cluttered with tools and equipment.
- میز کار مملو از ابزار و وسایل بود.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد workbench

  1. noun A strong worktable for a carpenter or mechanic
    Synonyms: work bench, bench

ارجاع به لغت workbench

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «workbench» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/workbench

لغات نزدیک workbench

پیشنهاد بهبود معانی