فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Workbench

ˈwɜrːkbentʃ ˈwɜːkbentʃ
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • noun countable
    میز کار (میزی محکم مخصوص مکانیکی و ماشین‌سازی و نجاری و غیره)
    • - The carpenter used his workbench to build a custom-made table.
    • - نجار از میز کار خود برای ساختن میز سفارشی استفاده کرد.
    • - The workbench was cluttered with tools and equipment.
    • - میز کار مملو از ابزار و وسایل بود.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد workbench

  1. noun A strong worktable for a carpenter or mechanic
    Synonyms: work bench, bench

ارجاع به لغت workbench

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «workbench» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/workbench

لغات نزدیک workbench

پیشنهاد بهبود معانی