با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Zonk

آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها

  • verb - transitive verb - intransitive interjection
    (عامیانه) ضربه زدن، کتک زدن، کوفتن
  • verb - transitive verb - intransitive interjection
    (عامیانه) گیج کردن، مبهوت کردن
  • verb - transitive verb - intransitive interjection
    (عامیانه) از هوش رفتن، از خود بیخود شدن، از حال رفتن
  • verb - transitive verb - intransitive interjection
    (عامیانه) (ندا - صدا) دنگ!، زرپ!
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

Phrasal verbs

  • zonk out

    (عامیانه) 1- بیهوش شدن، از حال رفتن، از پا افتادن 2- از هوش بردن، بیهوش کردن، گیج کردن

ارجاع به لغت zonk

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «zonk» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۷ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/zonk

لغات نزدیک zonk

پیشنهاد بهبود معانی