آیکن بنر

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • مترادف و متضاد
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: شنبه ۲۷ بهمن ۱۴۰۳

    آوردن به انگلیسی

    معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

    فعل متعدی
    فونتیک فارسی / aavardan /

    to bring, to carry, to get, to fetch

    to bring

    to carry

    to get

    to fetch

    از جایی به جای دیگر بردن

    لطفاً یک لیوان آب برای من بیاور.

    Please bring me a glass of water.

    او خریدها را به داخل می‌آورد.

    She will carry the groceries inside.

    فعل متعدی
    فونتیک فارسی / aavardan /

    to produce, to give birth to, to bear

    to produce

    to give birth to

    to bear

    تولید کردن

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    فست دیکشنری در ایکس

    این آزمایشگاه تحقیقاتی هدف دارد که تا سال آینده یک واکسن جدید بیاورد.

    The research lab aims to produce a new vaccine by next year.

    او بعداز سال‌ها تلاش موفق شد که دوقلوی دختر به دنیا بیاورد.

    She managed to give birth to twin girls after many years of trying.

    فعل متعدی
    فونتیک فارسی / aavardan /

    to relate, to recount, to tell

    to relate

    to recount

    to tell

    حکایت کردن، روایت کردن

    نویسنده تصمیم گرفت خاطرات کودکی‌اش را در کتاب بیاورد.

    The author chose to relate his childhood memories in the book.

    او اغلب داستان‌های ماجرایی و سلحشوری را می‌آورد.

    He often tells tales of adventure and bravery.

    فعل متعدی
    فونتیک فارسی / aavardan /

    to encounter, to experience, to have (an experience)

    to encounter

    to experience

    to have

    با اتفاقی روبه‌رو شدن

    آن‌ها هنگام تلاش برای تعمیر ماشین، مشکلات زیادی را آوردند.

    They encountered numerous issues while trying to fix the car.

    ما در حین سفر به خارج از کشور، مشکلاتی را آوردیم.

    We experienced some difficulties while traveling abroad.

    فعل مرکب
    فونتیک فارسی / aavardan /

    to have, to do

    to have

    to do

    انجام دادن

    او تمام آماده‌سازی‌های لازم برای رویداد را آورده است.

    She has done all the necessary preparations for the event.

    او آنچه که از او خواسته شده بود را آورده است.

    She has done what was required of her.

    فعل متعدی
    فونتیک فارسی / aavardan /

    to cite, to quote

    to cite

    to quote

    نقل‌قول کردن

    من باید منابع را برای مقاله‌ی تحقیقاتی‌ام بیاورم.

    I need to cite the sources for my research paper.

    استاد از ما خواست که حداقل سه منبع را در مقاله‌مان بیاوریم.

    The professor asked us to quote at least three sources in our paper.

    پیشنهاد بهبود معانی

    مترادف و متضاد آوردن

    با کلیک بر روی هر مترادف یا متضاد، معنی آن را مشاهده کنید.

    مترادف:
    اتیان با خود حمل کردن رساندن
    متضاد:
    بردن
    مترادف:
    زادن زاییدن
    مترادف:
    حکایت کردن روایت کردن نقل کردن

    ارجاع به لغت آوردن

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «آوردن» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۷ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/آوردن

    لغات نزدیک آوردن

    • - آوردجو
    • - آوردگاه
    • - آوردن
    • - آوردن رای
    • - آوردن کشتی به لنگرگاه
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    انواع سبزیجات به انگلیسی

    انواع سبزیجات به انگلیسی

    اسامی گل ها به انگلیسی

    اسامی گل ها به انگلیسی

    انواع درختان به انگلیسی

    انواع درختان به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    conversationalist copilot cornerstone cornstarch eid al-adha eleventh eliot elude emergence emergent empathetic empowerment ethics evan even-tempered پرورش ایاب و ذهاب راسخ رسوخ رشک رشک بردن رعیت رفعت روزن رهگذر زادبوم زرتشت زرشک زرشکی ساروج
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.