با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

افسر ارشد به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

(نظامی)‌ درجات سرگرد، سرهنگ دوم و سرهنگ

فونتیک فارسی

afsare arshad
اسم
brass hat, top brass, senior officer, high official, chief officer, ranking officer

- یک ارتش بالاسنگین که دو هزار سرباز و دویست افسر ارشد دارد.

- A top-heavy army that has two thousand soldiers and two hundred senior officers.

- افسر ارشد احمد را به‌دلیل دیر آمدن مؤاخذه کرد.

- The chief officer reprimanded Ahmad for being late.
پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت افسر ارشد

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «افسر ارشد» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۸ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/افسر ارشد

لغات نزدیک افسر ارشد

پیشنهاد بهبود معانی