انجام به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

  • پایان، سرانجام
  • فونتیک فارسی

    anjaam
  • اسم
    conclusion, end, complition, settlement, termination
    • - انجام آزمایش موفقیت‌آمیز بود.

    • - The conclusion of experiment was a success.
    • - انجام کار او بدون اخطار صورت گرفت.

    • - The termination of his employment came without warning.
  • اجرا
  • فونتیک فارسی

    anjaam
  • اسم
    doing, accomplishment, performance, carriyng, out, exercisement, implementation, fulfilment, transaction, consummation, execution, enforce comission
    • - برای انجام این کار فقط تا آوریل وقت است.

    • - The latest time for doing it is April.
    • - اندوه او را از انجام وظایفش منحرف نکرد.

    • - Grief did not divert him from the performance of his duties.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد انجام

ارجاع به لغت انجام

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «انجام» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ خرداد ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/انجام

پیشنهاد بهبود معانی