rice, paddy
آنها برنج را تنها برای صادرات میکارند.
They grow rice exclusively for export.
دو تن برنج به آدرس شرکت فرستاده شد.
Two tons of rice were consigned to the company's address.
brass
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
همگدازش مس و روی برای ساختن برنج
the fusion of copper and zinc to produce brass
قیمت برنج بالا رفته است.
The price of brass has gone up.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «برنج» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۴ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/برنج